معنی ممیزی آثار
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
در تازی نیامده ویزیتاری وا رسی ارز یابی باز دید تمییز تشخیص، رسیدگی تحقیق وارسی بازدید (فره. )، ارزیابی مالیاتی: } تعدیل و ممیزی بسیاری از ممالک ایران. . . (بزمان ناصر الدین شاه) { (الماثرو الاثار 130) یا اداره ممیزی اداره ای در وزارت دارایی (مالیه) که وظیفه آن تعیین مقدار مالیات اراضی و املاک است.
لغت نامه دهخدا
ممیزی. [م ُ م َی ْ ی ِ] (حامص) بررسی و تشخیص. || بررسی محصول ملکی یا املاکی برای تعیین مالیات آن. (یادداشت مرحوم دهخدا). || بررسی درآمد کسبه و پیشه وران برای تشخیص مالیات آنان حسب موازین قانونی. بازدید.
آثار
آثار. (ع اِ) ج ِ اَثَر و اِثْر. نشانه ها. علامات. چیزها که از کسی بر جای ماند. آسال:
ای فخر آل اردشیر ای مملکت را ناگزیر
ای همچنان چون جان و تن آثار و افعالت هژیر.
دقیقی.
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار.
عنصری.
آن رسوم و آثار ستوده هیچ جای نیست. (تاریخ بیهقی). پادشاهان را چون نیکوسیرت و نیکوآثار باشند طاعت باید داشت. (تاریخ بیهقی).
آنکه آثار همتش بسته ست
گردن دین و ملک را زیور.
مسعودسعد.
و تو اگرچه مراد خویش مستور میداشتی من آثار آن میدیدم. (کلیله و دمنه). و یکی از آثار باقی آن پادشاه حضرت بغداد است. (کلیله و دمنه). آنچنان آثار مرضیه و مساعی حمیده که در تقدیم ابواب عدل و سیاست سلطان ماضی... ابوالقاسم محمود است. (کلیله و دمنه). آثار و دلائل آن حیرت می بینم. (کلیله و دمنه). آنگاه در آثار و نتائج علم طب تأملی کردم. (کلیله و دمنه). || احادیث و اخبار مأثوره. سنن. واهل حدیث آنچه را که از پیغمبر مأثور است خبر و آنچه را از صحابه منقول است اثر گویند. || لوازمی که معلل بیک چیز باشند یعنی علت آنها یک چیز باشد. (تعریفات میرسید شریف). || ج ِ ثأر، به معنی خونخواهی، کینه جوئی.
- آثار سفلی، آثار طبایع و عناصر چهارگانه.
- آثار علوی، اثرهای افلاک و کواکب.
فرهنگ معین
وارسی، رسیدگی، ارزیابی مالیاتی. [خوانش: (مُ مَ یِّ) [ع - فا.] (حامص.)]
فارسی به عربی
فرهنگ عمید
مترادف و متضاد زبان فارسی
ارزیابی، بررسی، تحقیق، تفتیش، رسیدگی، سانسور، وارسی
فرهنگ فارسی آزاد
آثار، کره ء آتش و فلک (به اَثِیْر مراجعه شود.) ایضاً جمع اَثَر میباشد،
معادل ابجد
809